همونطور که قبلا راجع به شیوه هایی که طیف سرخورده واسه رسیدن به قدرت و خرابکاری ازش استفاده می کنن بحث شد، یکی از روشهایی که در پیش گرفتن فعالیت مجازیه که به عنوان بخش مهمی از تلاش رسانه ای اونا واسه مخالف پروری و دامن زنی به مدعیات دروغشون ازش بهره می برن. با توجه به حضور این وبلاگ و عمده مخاطبینش در همین فضا بد نیست یه مقدار در همین باره صحبت بشه.
از قبل از برگزاری انتخابات فعالیت عده ای که از موسوی حمایت می کردن و اغلب شامل وبلاگهای نو ظهور بودن مشهود بود. هر مساله ممکنی، واقعی یا غیر واقعی، دروغ یا راست در این وبلاگها در دفاع از این ((دروغگوی محترم!)) و عملی سازی ماموریت خاتمی برای کودتای مخملی درج می شد. فعالیتهای این وبلاگها دقیقا مثل یک ستاد برنامه ریزی شده بود که نمی خوام وارد بحثش بشم. می خوام به بخش بعد از انتخاباتش که تا الان هم ادامه داره بپردازم.
با توجه به نقش کلیدی تبلیغات در جهان امروز اساتید برجسته علوم ارتباطات معتقدن گرایشات مردم با تبلیغات قابل تغییر و تحوله. اصلا مبنای تبلیغات همینه و اگه اونا هم نگن این مساله بدیهی تر از اونه که دلیل بخواد. مثلا اگه بخوان مصرف رو واسه گردش چرخهای اقتصاد بالا ببرن با انواع روشها مردم رو به مصرف بیشتر ترغیب می کنن. یا اگه بخوان، شهوت مردم رو تحریک می کنن یا اگه بخوان، نظر مردم رو نسبت به مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی و فرهنگی تغییر می دن. این یه راه کاملا موثر و شناخته شده در همه دنیاست. مکانیزم عمل تبلیغات هم کاملا بر نیاز بشر استواره. نیازی که یا احساسش در بشر هست و یا می شه حسش رو بوجود آورد. خیلی وقتا هم شیوه تبلیغ مستقیم نیست. با روشهای مطالعه شده و آزموده و کاملا حرفه ای به این کارا می پردازن.
لذت برای مردم در همه کاری ذاتا اصالت داره. هر چی هم که منجر به لذت بیشتر بشه مطلوبتره. با تبلیغ می شه مردم رو در هر زمینه ای از لذت بیشتر مطلع کرد و به اون سمت جهت داد. میزان و حجم و روش تبلیغ و تکرار اون تاثیر مستقیم در تصمیم عمدتا ناخودآگاه انسان می ذاره. کار به جایی می رسه که کوک آدم با ساز رسانه ها تنظیم می شه و آدم دنبال اینه که تازه چی اومده، چه غذایی، چه پوشاکی، چه مسکنی، چه لوازمی، چه روشی واسه زندگی با لذت و کیف بیشتر، چه مدی، چه موزیکی، چه فیلمی، چه فرهنگی، چه اقتصادی، چه اعتقادی و چه سیاستی.
حتما واسه خیلی از شماها این سوال پیش اومده که اگه آمریکا بده، اگه اینهمه جنایت می کنه و جنایتگرا مورد حمایتشن چرا مردمش با اینکه نزدیک ۳۰۰ میلیون نفرن، آنچنان اعتراض مشهود و موثری نمی کنن؟ یا آدم نیستن و از عواطف انسانی بهره ای نبردن و یا نمی دونن. چون اگه انسان باشن و بدونن نمی تونن ساکت بشینن. داستان اینه که نه اونقدرا می دونن و نه دانسته هاشون درسته و نه خیلیاشون جز به لذات بیشتر خودشون می تونن فکر کنن. اینا تاثیر ((امپراطوری رسانه ای)) است که با هوشیاری فوق العاده ای در تمام دستگاه رسانه ای اونا برنامه ریزی، رد یابی و اجرا می شه.
این دقیقا روشیه که با یه سری تغییرات در ایران توسط حضرات ((کودتاگران مخملی)) بومی سازی و دقیقا برنامه ریزی، اجرا و پیگیری شده. چیزی که بدیهیه و صدای غرب رو سی ساله در آورده مردم متفاوت ایرانه. هزینه های سنگینی که آمریکا و دول غربی واسه تغییر افکار و احساسات و رفتارهای مردم ایران کردن، جواب بسیار کمی داده و این منجر به عصبانیت همیشگی اونا و بعضا اظهار عجز و عملا ناتوانیشون شده.
خوشحالی و دستپاچگی و موضعگیریهای اونا در جریان لشکرکشیهای اجاره اي ((عوامفریبان بزرگ!)) موید همین مطلبه و نقش بسیار ویژه رسانه هایی مثل ماهواره، رادیو و اینترنت رو که ادعا کردم، به اثبات می رسونه.
بدنه اصلی مردم که همواره با بذل جان و مال همه مایملکشون پشتوانه انقلاب عزیز اسلامی بودن، عامل اصلی شکست بعد از شکست قبلی و فعلی و بعدی اونا و مزدوران داخلیشونه. عاملی که همواره غربیها از شکستش ناتوان بودن و نوکران با یا بی جیره و مواجب اونا، هستن.
دسيسه هاي اهالي نفاق نمي تونه مردم انقلابي رو گول بزنه و روشي كه اونا به كار مي برن كاملا واسشون نخ نما و مشخصه. به نظر مي رسه از جهت فكري حضرات به سان اعمالشون عاري از چيزي به نام عقلن و اين بي عقلي موجب مي شه نه مردمو بشناسن نه بتونن اونا رو با خودشون همراه كنن. اينكه مردم رو بي عقل پنداشتن و مثل عده اندكي كه با پولهاي آمريكا و انگليس و خود همين گروه - كه از بيت المال به جيب زدن، به كانون آشوب تبديل شدن دنبال اينن دامنه اين كانونو افزايش بدن، نشونه اثبات به ظاهر عقليه كه چون در اسارت نفسه اثري ازش نيست.
با توجه به نفاق ذاتی گروه موسوم به اصلاح طلب که با انتخابات دوم خرداد و با استفاده از سیادت خاتمی به پیروزی رسید، عده ای از مردمی که شامل تفسیر بنده نمی شن گول خوردن و به نیت اصلاح و نه افساد با این گروه همراه شدن اما هشیاری این بخش از مردم جامعه، با ۵ بار شکست پی در پی ((منافق اکبر)) که در مقاله پایان خاتمی بهش اشاره شده، به اثبات رسید و راه چاره توسل جستن به شخصی غیر از خاتمی بود و الا کاملا روشنه که بازی ورود خاتمی یا موسوی یه سناریوی ساختگی و مضحك بود که می خواستن باهاش مردمیو که ۴ بار به خاتمی نه گفتن رو گول بزنن. اولین دروغشون ((سید جلوه دادن میر)) بود و بعد استفاده از آرمانگرایی مثال زدنی مردم عزیز بود.
رمز تمامی مخالفتهای ۴ سال گذشته و سنگ اندازیهای ((افساد طلبان)) حذف اونا از چرخه اشتها آور قدرته. اینکه ۳۲۰ هزار تیتر بر علیه دولت زده بشه و پاشنه آشیل دروغ سازیهای بزرگ و جنگ روانی و خیابانی و پشت بامی و وبلاگی و رسانه ای دار و دسته موسوی و شخص او، توهین و ناسزا گفتن به احمدی نژاد بود و در این زمینه جریانی رنگی در جامعه سازماندهی شد، به این خاطره که رقیب اونا باسوادترین و پرکارترین و انقلابی ترین و مردمی ترین و ساده زیست ترین و باج ندهنده ترین و شجاع ترين و باخداترين رئیس جمهورا بود. این ((رقابت مثل آدما)) رو کاملا جدی و سخت و ناممکن می کرد و اونا مطمئن بودن رای نمی آرن.
موسوي اگه پشتش خالي نبود و انسان آزاده و پاک طینتی بود و شجاعتي داشت، تو مناظره با احمدي نژاد نیم ساعت صداش بریک نمی رقصید! اگه منافق نبود بعد بيست سال به اون نماز جمعه كذايي نمي رفت، اگه راست مي گفت با جووناي مردم سر چهارراهها زمان نخست وزيريش با قيچي و مشت و لگد برخورد نمي كرد كه حالا اين وضع پيش بياد، اگه عدالت طلب بود كاخشو بيست برابر زير قيمت نمي خريد، اگه اهل رعايت قانون بود مدرك زن و دخترش قلابي نبود، اگه اهل تحمل و ادب بود با مجري تلويزيون اونجوري برخورد نمي كرد. اگه قاتل نبود اينهمه جووناي مردمو نمي كشت و اگه اهل قانون بود مملكت رو به آشوب نمي كشيد.
گفتمان اصيل انقلاب زنده شده بود و اينا اينكاره نبودن. مي دونستن مردم باهاشون نيستن. به عقيده اونا رئیس جمهورا فقط رئیسن، کاری به جمهور ندارن. اونا همه چيو مي دونستن و تو محافل خصوصیشون این حرفا رو زده بودن و شخص خاتمی هم با همین منطق کنار کشید که خرابتر از این نشه و بتونه از خاطرات بخشی از مردم که بهش رای دادن و گولش رو خوردن، باهاش بودن یا نبودن، واسه هزینه تراشیهای مصوب اونا برای بعد از انتخابات به عنوان قدرت چانه زنی و اردوکشی و مقابله با نظام استفاده کنه.
صدها میلیارد تومن خرج ظاهر این حرکتی که کودتا بودنش اظهر از شمسه بود، میلیاردها تومن هم اگه نگم صدها، خرج عقبه فکری و تبلیغی و آشوبی و فحشا و مشروب عناصر کلیدی اون شد. سردار شیرمرد رادان اخیرا گفتش که تو ستاد موسوی ما با چیزای برخوردیم که من از گفتنشون شرم دارم. این چیزا البته نمودش در مقاله پشت پرده سازماندهي دختران فيروزهاي به اثبات رسیده و کسی نیست که قر و ناز دختران این ستاد رو ندیده.
همونطور که گفتم یکی از مسائلی که از دید جریان نفاق و اونایی که دنباله روی اون هستن به ظاهر افتاده، شعور بالای مردمه. اینکه صدها وبلاگ زده بشه، همشون کلمه ((سبز)) تو نام اصلیش باشن هر دو دقیقه هم یه بار آپ بشن و تو به روزشده های اخیر حتما یکی دو تاش به چش بیاد اصلا خارج از همین چهارچوب نیست.
مثل روزنامه های زنجیره ای، عمل متحدالشكل جزء ثابت سلسله ((وبلاگهاي رنگي)) اوناس كه مثل آشوبها هدايتگران و سردسته هاشون كاملا تغذيه پولي و سياستي و استراتژیک می شن. البته که این وسط یه عده غافل هم به جمع اینها پیوستن که دوام آنچنانی نمی آرن. عده ای هم از ((مدیران نازنین)) و ((بچه های با نون بیت المال بزرگ نشده!)) اونا، آتيش بيار معركه هستن. همونا كه اكثرشون شمال تهران زندگي مي كنن و شمارش ثروتشون سوادي در سطح دكترا مي خواد و اطلاعاتي در حد سيا. شهردار منطقه يك تهران اخيرا گفته بود ۶۳ درصد مديران در اين منطقه زندگي مي كنن!
الله اكبرا رو همين مديراي محترم و عده اي كه در شمال تهران پهنن بعلاوه يه عده طاغوتي كه هميشه بودن، با برخي غربزده ها و فريب خورده ها، البته قربه الي الله(!) مي گن. از اونجا كه شعاري كه مي دن با هويتشون يكي نيست، جايي كه بنا شه نماز بخونن دستشون رو مي شه و يه جوري نماز مي خونن كه سخره عالم مي شن. از اونجا كه سنخيتشون با كلام خدا معلومه و كلام خدا هم ((لا يمسه الا المطهرون)) هست، بدون شك نخواهند توانست به اين كارشون ادامه بدن چه اينكه تقريبا ديگه كسي نمي گه.
اینکه حتی ۵۰ نفر آدم تو بلاگفا و پرشین بلاگ و سایر سرویس دهندگان وبلاگی لونه کنن و رختخوابشون بندازن، خرج زیادی نداره. کسایی که بصورتی کاملا هماهنگ مطلب می زنن و دروغهای این جریان رو تا بتونن بزرگ و ترویج می کنن. استفاده از ایده آل گرایی و نقد احساسی مسائل جاری با پاشنه ثابت مظلوم نمايي و احساس برانگيزي و دروغ و فریب، مبنای کار اونا واسه جلب نظر وبلاگنویسان محترمه. واسه رسیدن به این هدف دو جور فعالیت باید بکنن. اولا خودشون بگن و ببرن و بدوزن و بسازن و بندازن ثانیا با اونا که باهاشون مخالفن به طرق مختلف به مبارزه برخیزن و این جمع اندک اما پر سروصدا خودشونو ((همه)) نشون بدن و با ((كامنتهاي رنگي)) به بمباران طيف مقابل بپردازن و تنور جنگ مردم در برابر مردم رو همواره روشن و داغ نگه دارن و اين وسط واسه اوني كه منافعشونو بيشتر به خطر ميندازه واسه هر پستش صدها نظر بپاشن.
اگه کسی بر خلاف اونا حرف زد، انواع روشها رو امتحان می کنن ببینن کدومش موثره. اگر هم به ظاهر موثر نبود با توجه به تاثیر ناخودآگاه تبلیغات بر انسانها اونیکه قویتره بیشتر آماج حملات قرار می گیره تا بالاخره تاثیر بپذیره. از بحث به ظاهر منطقی اما پر از مغالطه تا نصحیت اخلاقی تا مباحث احساسی و ملی گرایی تا توسل غلط به مسائل مذهبی تا بحث تاریخی تا گفتن از نواقص تا تحریک دلسوزی تا تلاش به اثبات ((ما زیادیم و تو کم)) تا توهین و ناسزا و فحاشی به میزان زیاد و اغلب با توجه به کم بودن طیف مذکور ثبت نظرات بیشمار با نامهای مختلف و بی آدرس همه و همه روشهاییه که باهاش می خوان در اراده اهل حق خلل ایجاد کنن و بر طبل باطل خود بکوبن.
از اونجا که کافر همه را به کیش خود پندارد این مساله که ((این یکی اصلا کوتاه نمی آد)) و واسه حرفاش دلیل و منطق و مدرک داره، قابل قبول نیست و ناامیدی از این پیکار در مبارزه مفسدانه اونا جایی نداره. نگاهی به شیوه های اطلاع رسانی سبز ها و باقی قضایا نشون می ده، اینکه اکثرا مطلبو نخونده، بدون اينكه به ادله مطروحه بپردازن، نظر بدن و به انحاء الفاظ بگن چرا نظرات رو منتشر نمی کنی، دلم برات می سوزه، اگه راست می گی درج نظرات رو آزاد بذار، تو شجاعت نداری، تو بی منطقی و حتی قطعا استناد به همین سطور این مقاله هم، نشونه استيصال و عدم بهره از عقل و منطق و استدلاله و همه نشونه اثبات ادعاییه که کردم.
880516